کد مطلب:246070 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:172

مورخین، کیفیت شهادت امام ما، جواد را سه گونه روایت کرده اند
روایت اول:

روز بعد از مذاكره ی ابن ابی داوود با معتصم در مورد امام جواد، معتصم یكی از كاتبان خود را فرامی خواند و به او دستور می دهد كه امام جواد را به منزل خود دعوت كند و در غذای او زهر بریزد.

امام ابتدا دعوت او را نمی پذیرد و می گوید: می دانید كه من در مجالس شما شركت نمی كنم.

كاتب اصرار می ورزد و اصرار رنگ اجبار حكومتی به خود می گیرد و امام به ناچار می پذیرد.

امام پس از خوردن غذای زهرآلود از جا برمی خیزد و قصد رفتن می كند. كاتب اصرار می كند به ماندن.

و امام می فرماید: به خاطر آنچه تو با من كردی، اگر من در خانه ی تو نباشم برای تو بهتر است.

امام سوار بر اسب می شود و خود را به خانه می رساند و آثار زهر آرام آرام در چهره و بدنش ظاهر می شود.

روایت دوم:

معتصم شربت ترنجی را به زهر می آلاید و با برف مخلوط می كند و توسط مأمور قسی القلبی به نام اشناس برای امام می فرستد و به اشناس سفارش می كند كه تا شربت را به امام ننوشانده باز نگردد.



[ صفحه 120]



اشناس به امام ما، جواد می گوید:

این شربت خوش طعمی است كه خلیفه با دست خود ساخته و حیفش آمده كه شما از آن ننوشید. امام امتناع می كند از خوردن شربت و حتی تا شب برای خوردن آن مهلت می طلبد؛ اما اشناس امام را وادار به خوردن آن می كند و وقتی از تأثیر زهر بر امام مطمئن می شود، باز می گردد.

روایت سوم:

معتصم كه از رابطه ام الفضل با امام و حسادت و كینه ی او نسبت به امام با خبر است، او را فرامی خواند و توطئه قتل امام را با او مطرح می كند. در این جلسه جعفر، فرزند مأمون و خواهر ام الفضل نیز حضور دارد.

این دو ام الفضل را متقاعد می كنند كه امام را با زهر به قتل برساند.

ام الفضل می پذیرد و دستمال آغشته به زهر یا انگور رازقی زهرآلود را از آنان می گیرد و زهر را وارد بدن امام می سازد؛ اما بلافاصله پس از این كار دچار پشیمانی و ندامت می شود و شروع به گریه می كند.

امام ما، جواد كه از تب و تاب زهر به خود می پیچد، از ام الفضل سؤال می كند: «گریه برای چیست؟»

و او را نفرین می كند كه: «خداوند تو را به بیماریی لاعلاج و فقری مدام مبتلا سازد!»

و بلافاصله پس از آن پنهان ترین عضو بدن ام الفضل مبتلا به بیماری غریبی می شود كه پزشكان از معالجه ی آن عاجز می مانند. و ام الفضل تمام دارایی خود را هزینه می كند و به فقر و فلاكت دچار



[ صفحه 121]



می شود؛ اما بهبود نمی یابد و عاقبت با همین بیماری نیز از دنیا می رود.

جعفر نیز كه ركن دیگر این توطئه است پس از چندی مست و لایعقل به درون چاهی می افتد و خفه می شود. [1] .



[ صفحه 122]




[1] مناقب آل ابي طالب - جلد 4 - صفحه ي 390

اثبات الوصيه - صفحه ي 190 - عيون المعجزات - صفحه ي 118،مناقب شهر آشوب - جلد دوم - صفحه ي 435.